People of God مـلــــــــت خـــــــــــدا

تفسیر و ارائه آثار مولانا و شمس تبریزی توسط استاد هیچ Interpretation and presentation of Maulana Rumi and Shams Tabrizi's works

People of God مـلــــــــت خـــــــــــدا

تفسیر و ارائه آثار مولانا و شمس تبریزی توسط استاد هیچ Interpretation and presentation of Maulana Rumi and Shams Tabrizi's works

جامعه معنوی از انسانهایی تشکیل می شود که دارای درک ماورائی هستند


بخشی از کلام استاد هیچ:


جامعه معنوی از انسانهایی تشکیل می شود که دارای درک ماورائی هستند. یعنی پرستیژ و شخصیت ماورائی داشته باشند.

ما چه ملتی هستیم.  ما می گوییم ملت شمس هستیم، یعنی استادی داریم مثل شمس که در این سرزمین رویش کرده و در این سرزمین قدم زده و انسانها را به درک ماورائی رسانده است.

چه طور به درک ماورائی می رسیم؟ با بیداری نیروی معنوی. یعنی باید چشم روح باز شود. و بیداری نیروی معنوی با تمرکز توجه به اضافه ی راهنمای اصلی. یعنی آن استاد رهبر که راه را به ما نشان می دهد، راهی که نا پدید معماست. راهی که به چشم فیزیکی دیده نمی شود و این راه از درون طی می شود. و بعد به پردازش درون می پردازیم.



ما از بیرون به مقصد نمی رسیم

بخشی از سخنان استاد هیچ در کلاس قطره:


فرق ما با جهان بیرون چیست؟

جهان بیرون در حال حرکت است. جهان پدیده ها، اشیاء، سیارات و ستاره ها و کهکشانها و جهانهای بالاتر. اینها در حال حرکت هستند تا به مقصد برسند. اما وقتی به مقصد رسیدند نابود می شوند . به این مطلب نابودی، انحلال صغیر یا انحلال کبیر و یا قیامت گفته می شود. یعنی شارژ این جهان تا یک زمانی ادامه پیدا می کند، جهان حرکت می کند تا به مقصد برسد، وقتی به مقصد رسید، نابود می شود. مثلا می گویند زمین 13 میلیون سال دیگر شارژ دارد. یا مثلا چند هزار سال دیگر از بین می رود، چون تا ابد که ادامه ندارد. این سیارات و ستاره ها و کهکشانها برچیده می شوند و جهان در یک تاریکی مطلق فرو می رود. پس ببینید، این جهان تا به مقصد حرکت می کند و وقتی به مقصد رسید نابود می شود.



ما نیز حرکت می کنیم، اما از درون، وبه مقصد هم می رسیم (ما از بیرون به مقصد نمی رسیم) ما باید از درون حرکت کنیم و راهی طولانی را طی کنیم. اما برعکس ما نابود نمی شویم و به جاودانگی می رسیم. این فرق انسان با جهان بیرون است که ما از درون به مقصد می رسیم و جاودانه می شویم و به بودن می رسیم. بی بود دهنده نتوان زادن و بودن. بنابراین مقصد ما، هدف غایی ما، از درون طراحی می شود. ما باید یک کاری کنیم. از درون وارد خودمان شویم و هر چه افزایش روح پیدا می کنیم جهان درونمان گسترش پیدا می کند، شخصیت واقعی ما بیشتر شکل می گیرد و خدا بیشتر ما را دوست دارد، برکاتش را بیشتر بر ما نائل می کند. هرچه بیشتر افزایش روح پیدا می کنیم، بیشتر به هدف نزدیک می شویم. بیشتر می توانیم با خدا راز و نیاز کنیم، روح کوچک و حقیر هیچ راز و نیازی با خدا ندارد، خدا هم با آن هیچ کاری ندارد. پس خدا با چه چیزی از ما کار دارد؟ با نقطه اوج خدایی. باید اوج بگیریم، جهش و مکش؛ این دو تا بحث است که در لیست است تا بحث شود. در مورد اینکه ما چگونه جهش کنیم و چه طور ما را به طرف بالا می مکند. به طرف بالا مکش پیدا می کنیم.




نقطه اوج خدایی


بخشی از سخنان استاد هیچ در کلاس قطره:


نقطه اوج خدایی با نقطه اوج اندیشه با هم تلاقی می کنند، با هم یکی میشوند. نقطه اوج اندیشه کجاست؟ این که به ما دستور داده اند بیاندیشید، اندیشه تابان پیدا کنید، اندیشه معنوی پیدا کنید، نقطه اوج اندیشه با نقطه اوج خدایی هر دو با هم ملاقات پیدا می کنند، یکی می شوند. نقطه اوج اندیشه چه هست؟  هوشیاری مطلق. این چیزی است که خدا از من می خواهد. هوشیاری مطلق. یعنی در هر لحظه هوشیاری. مثل یک فرمانده باید تمام لحظاتم را در سطح هوشیاری مطلق فرماندهی کنم. آیا ما به اینجا رسیده ایم ؟ اگر به اینجا رسیدید ، در من واقعی قرار گرفته اید. در هرلحظه هوشیار هستید، مثل یک فرمانده. دیگر شما در اینجا خطا و تشویش ندارید. فشار و هیجان ندارید. هرج و مرج ندارید. بحران و تنش ندارید. در عشقهای کهنه به سر نمی برید. در عوامل کهنه به سر نمی برید. در اعتقادات سنتی به سر نمی برید. اینجا نقطه اوج اندیشه است و نقطه اوج خدایی است که شما خدا را تجربه می کنید. تجربه حقیقت و کشف حقیقت. اسرار راز و نیاز و نیایش در همین جاست.


اگر کسی به اینجا رسید می تواند با خدا صحبت کند. حرف و گفت و صوت را بر هم زنم تا بی این سه با تو دم زنم. گفتگو از مجرای عوالم دورن با خدا، عشق بازی با خدا از جهانهای درون. آن وقت این انسانی است که خدا می گوید جهان را برای تو خلق کردم. اگر روح نبود هیچ چیزی را من خلق نمی کردم. بنابراین انسان مقامی دارد که اگر آن را درک کند یعنی به شناخت جایگاه خویش در کل هستی برسد و تمامیت هستی را ببیند، می فهمد که خداوند چقدر به او عنایت کرده. دیگر به خاطر یک متر یا دو متر زمین آدم نمی کشد. سر چیزهای مادی جنگ و جدال و خونریزی در زمین به پا نمی کند. این نقطه ایست که انسان باید به آن برسد و  این نقطه را نقطه تعادل و نقطه آرامش معنوی می گویند. امروز هیچ انسانی در زمین آرامش معنوی ندارد، چون تعادل ندارد. وقتی مولانا میگوید:

 همگان زهر فنا خورده اند،همه کس خفتند و یک کس بیدار نیست.

آمار ما را شکسته، ما می گفتیم 999/99 % از انسانها در خواب هستند و عادی هستند، مولانا آب پاکی را ریخته روی این آمار و 99 را تبدیل کرده به همه . همگان زهر فنا خورده اند. همه در من غیر واقعی شان هستند. بنابراین باید در مراقبه هایی که داریم در مناجات و دعاهایی که به خدا داریم، این را از خدا بخواهیم. موفقیت یعنی این، در کرج قبل از سمینار ما سمینار موفقیت بود.می گفت چه کار کنید که بیشتر پول در بیاورید! در این صورت شما موفق هستید. و برای سمینار از مردم پول هم می گرفتند ، در این سمینار موفقیت چند صد نفر هم آمده بودند تا بفهمند که چه کار کنند که بتوانند خوب پول در بیاورند و باید از چه راهی حرکت کنند. اسم این را موفقیت گذاشته بودند ؛ ولی از دیدگاه مولانا و استاد شمس موفقیت این است که از من غیر واقعی حرکت کنی و به من واقعیت برسی. در آنجا معجزات و برکات را می بینی. در آنجا زندگی به یک زندگی رویایی تبدیل می شود. پر از آرامش پر از آسایش. پر از معنویت. و این جامعه معنوی است. جامعه ای که استاد شمس و استادان دیگر و روش قدیسین که بعدا عرض خواهیم کرد که قدیسین چه روشی را می خواسته اند ارائه بدهند که جامعه به یک جامعه معنوی تبدیل شود ، پر از انسان هایی که در من واقعی به سر می برند همراه با شخصیت حقیقی .  انشاالله یک روزی خدا این توفیق را به همه ما بدهد و این بیداری را  که بیداری فراحسی نام دارد، نصیب ما شود؛ آن روز روز تولد دوباره همه  ما خواهد بود.

معنویت واقعی



معنویت واقعی به چه معناست؟


بنام آزادی بی انتهای حقیقت لایتناهی

جوینده عزیز:

با اینکه همه ما در جستجوی معنویت هستیم و خود یعنی انسان را، در ارزشمندترین تعریف، موجودی معنوی می خوانیم. اما حقیقتاً چه کسی می داند شناخت معنوی و
تعریف دقیق معنویت واقعی چیست. تا به تنظیم و تعادل معنوی برسد و از
برکات تشکیل جامعه معنوی بهره مند شود.

اگر مشتاق به دانستن این معمای بدیهی هستید

استاد هیچ 

در برنامه ای فشرده با موضوع

معنویت واقعی به چه معناست؟

به گفتگو می پردازد. که ویدئوی آن در لینک ذیل قرار خواهد گرفت.

ورود به آگاهی درون 2- ضریب ادراک بالا


بخشی از سخنرانی استاد هیچ در کلاس قطره:


اگر کسی از ما پرسید که طی طریق حقیقت چیه، ما می گوییم که از دو بخش تشکیل شده:

 1- ورود به آگاهی درون

 2- ضریب ادراک بالا


"آگاهی درون + ضریب ادراک بالا = هشیاری کامل (مطلق)"


هشیاری مطلق به ما جهش می دهد ، ما دوست داریم جهش پیدا

کنیم. یعنی این وضعیتی را که داریم ترک بکنیم و به یک وضعیت

جدیدی که آرامبخش و دلچسب هست برسیم. خوب، این نیاز به جهش

  وقتی که جهش پیدا شد و هشیاری کامل در طی طریق

حقیقت انجام شد، ما به بودن می رسیم.


"این هدف واقعی است"


من باید بودن خودم را حس بکنم. بدون البته آن چیزی که شکسپیر

گفته بودن یا نبودن، مسئله ای سیاسی و مربوط به جنگ است و

به بحث ما (طی طریق حقیقت) هیچ ربطی ندارد.


بودن در اینجا؛ یعنی اینکه شما بتوانید با عشق یکی بشوید . وحدت

با جانان پیدا بکنید.


"ای جان جان ، جان را بکش تا حضرت جانان ما"